كوثركوثر، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

پرنده بهشت

صلوات

ماشاءالله به دختر نازم   چند روز پیش تو حال خودت داشتی بازی میکردی که یکدفعه شروع کردی به صلوات فرستادن و گفتی : اللهم صل محمد و آل محمد. من خیلی خوشحال شدم که تو صلوات فرستادنو یادگرفتی (17ماهگی) از اون به بعد که من و بابا خیلی تشویقت کردیم دائم تو خونه راه میری و صلوات میفرستی و از کسانی که دورت هستند هم میخواهی که صلوات بفرستند. هروقت اسپند هم واست دود میکنم فوراً شروع میکنی به صلوات فرستادن. انشاءالله خدا خودش نگهدارت باشه عزیز دلم ...
29 آذر 1390

کلمات جدید

آفرین دختر گلم . کلمات جدیدی که یاد گرفتی اینها هستند . الی=خاله چایو= چاقو حسا=حسنا نیلوسر=نیلوفر نسرن=نسترن نیگار=نگار دسال=دستمال این کلمه ها را هم کامل میگی: باباحاجی - مامانی - دایی - عمو ...
24 آذر 1390

تاسوعا و عاشورا

امسال هم مثل سالهای قبل تاسوعا و عاشورا شب خونه باباحاجیشون مراسم عزاداری بود . خیلی شلوغ شده بود و تو هم دائم میگفتی که بغلت کنم البته چند دقیقه ای هم با حسنای دایی بازی کردی و بغل دختردایی و دخترخاله من هم رفتی . ...
20 آذر 1390

حلیم نذری شب تاسوعا

امسال شب تاسوعا عمو محمدرضا و دایی مصطفی حلیم نذری گذاشتند . ما از بعدازظهر رفتیم خونه باباجونشون و کلی مهمون هم اومد . زیارت عاشورا هم خوانده شد  . اون شب تو اصلاً نمیخواستی بخوابی تا حدود ساعت 1 نصفه شب بالاخره تونستم خوابت کنم . صبح زود هم از سرو صدای اطرافیان بلند شدی. انشاءالله نذرشون قبول باشه ...
20 آذر 1390

تشکر

از همه نی نی ها و مامان باباهای گلی که به دخترمون تبریک گفتند ممنونیم . انشاء الله همیشه زیر سایه امام حسین (ع) باشید و حسینی وار زندگی کنید . برای همه شما عزیزان از خدای بزرگ آرزوی سعادت و خوشبختی دارم . انشاءالله همتون کربلایی بشید و مثل دختر گلم نی نی های گلتون تو همین بچگی حرم حضرت علی اصغرو زیارت کنند . التماس دعا ...
17 آذر 1390

تبریک

به عزیز دل مامان و بابا تبریک میگم .   دختر گلمون تو مسابقه نی نی و محرم برنده شد.   خدا را شکر یک بار دیگه هم رفتی بین الحرمین البته اینبار از طریق وبلاگت . قربونت برم , کربلایی کوچولو مبارکت باشه . انشاء الله همیشه زیر سایه امام حسین باشی و یه بار دیگه هم بین الحرمین رو از نزدیک ببینی. بهت تبریک میگم که چنین سعادت بزرگی نصیبت شد وتو بین الحرمین برنده شدی.              به قول خودت حسین سلام ...
17 آذر 1390

همایش شیرخوارگان حسینی

هر سال اولین جمعه ماه محرم این همایش برگزار میشه .نی نی های زیادی همراه مامانشون تو این همایش شرکت میکنند و با مادر حضرت علی اصغر همدردی میکنند. دیروز صبح تو برخلاف همیشه صبح زود بیدار شدی و من هم خوشحال شدم که میتونیم زودتر بریم . وقتی به سالن نیروی انتظامی که محل برگزاری برنامه بودرفتیم جلوی درب ورودی به نی نی های شیرخواره یک دست لباس سبز میدادندکه من هم برات گرفتم و به داخل سالن رفتیم . بعد از چنددقیقه خاله شون هم اومدند و تو تا اونها را دیدی گفتی حیسین ( البته از همون روز حسین گفتنو هم یاد گرفتی ) بعد از سخنرانی و مداحی گهواره نمادینی از گهواره حضرت علی اصغر آوردند که به همایش حال و هوای دیگه ای داد . تو هم کم کم خوابت گرفت و تو بغل...
12 آذر 1390

خدا را شکر

فرشته کوچولوی ما خدا راشکر که تو پیشمونی . از روزی که تو پا تو دنیای من و بابا گذاشتی زندگیمون خیلی عوض شده . خدا را به خاطر داشتنت شکر میکنیم . روز به روز از بزرگ شدن و خانوم شدنت لذت میبریم و شاهد کارهای قشنگت و شیرین زبونی هات هستیم .تو برکت خونه مایی . خیلی دوست داریم و امیدواریم من و بابا بتونیم پدر و مادر خوبی برات باشیم و از این نعمت الهی خوب مراقبت کنیم . از خدا هم میخواهیم تا همیشه مواظب فرشته کوچولوهای زمینیش باشه . خدایا ازت ممنونیم ...
7 آذر 1390

شعر عمو عمو زنجیرباف

گل دختر مامان شعر عمو زنجیر بافو خیلی دوست داری و دائم تو خونه راه میری و میگی عمو عمو . یعنی از ما میخوای که این شعر و برات بخونیم و تو هم خیلی قشنگ جوابمونو میدی عموم عمو زنجیر باف                بلی زنجیر منو بافتی                      بلی پشت کوه انداختی                  بلی بابا بابا بابا اومده چیچی آورده          ...
6 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنده بهشت می باشد